جونور دوست ها کیان دستشون بالا؟؟

آقا سلام

کرم اش افتاده دوباره توی این تن بی صاحاب امان هم نمی دهد لامصب،‌تا ننویسم ولم نمی کند حالا هی بیا بهش بگو فلان فلان شده من حرف زدنم نمیاد مگه میفهمه جونور دیگه زبون نفهمه اما عاقلم هست حیوونکی!! آقا پیشنهاد داده گفته بیا در مورد حامیان ما بنویس و ازشون تشکر کن!‌گفتمش آخه کی حامیه شماست ما یه حامی بیشتر نداریم که خواننده است و نشنیدم والا تازگی برای جونورا ترانه خونده باشه! به من میگه برو بچه افغانی یه سر به نت بزن ببین چه خبره....

والا ما رفتیم یه سرچ کردیم دیدیم هر چی دختر کر و کور و شل و ترشیده و تنها و افسرده است رفته افسار یه گربه رو گرفته اورده تو خونه و هی می گن آدما پیفن و ادما اهن !!!

اینا به کنار اون گربه بدبختی که میفته زیر دست اونا!!! آقا خدا نصیب گربه بیابون هم نکنه!!! اینقدر که می برنش این گربه رو حموم و هی چرکاشو می کنن و هی لاک می زنن ناخون هاشو و هی لباساشو عوض می کنن و هی عطر و ادکلن روش خالی می کنن که .............

من اون کلاغ رو سیاهم

آقا سلام


آیا می دانسته اید که هیچ بلاگر ایرانی دست توی دماغش نمی کند و صبح به صبح بینی اش را فین میکند؟!

.

.

.

.

.

.

.

آیا می دانستید که نه شکم و نه سر هیچ بلاگری، باد ندارد؟


سلام

آقا سلام

ممنون به خاطر فاتحه هایی که خواندید آن هم از نوع شب جمعه ایش ! متاسفانه "باید" دوباره تاکید می کنم "باید" این حقیر که نه این بزرگ را تحمل کنید چون کک نوشتن دوباره به جانش افتاده . هر چند دوستان ما یکی که کلا تعطیل شده یکی هی فرت و فرت تعطیل می کند! اما این تشریکی ها همچنان قرص و محکمن ! ماشالله یادتون نره چشم تنگای حسود! دلمان برای تک تک تان یک مورچه شده بود.

ت.د : کوفتم بشه ته دیگ دور از شما!

ت.د : کسی خبر داره این مهندس بقا این منشور کوروش رو تو ایران پاگشا کرد یا نه؟‍‍‍‍‍!!!!

طلاق

آقا سلام

 

     روزی هزار بار قیمت سکه را می پرسید و خدا را به چهارده معصومش قسم

    می داد که ارزان تر شود ، باید 1014 تا سکه مهریه بدهد.

 

از امارات تا آرژانتین

 آقا سلام

قبلا خدمت تان عرض کرده بودم بنده گاهی بدون هیچ دلیل احساسی و عقلی واصولا بدون هیچ منطقی از بعضی بدمان می آید ! اما همیشه این نکته را هم گوشزد کرده بودم  که از جانب این حقیر هیچ گاه به آن ها گزندی نخواهد رسید ! شاید هم اگر زمانی این باد " حق با کیه " حق با اوناست ، به در خانه آنها رسید ، به دست بوسی شان هم بروم و حتی به دست و پای شان هم بیفتم ، فعلا که افسار ما دست این باد است !! مثلا من به هیچ عنوان از این مهندس راز بقا خوشم نمی آید ، ان شالله که همگی با ایشان آشنا هستید ؟ ایشان جانشین همان کافر که از خط خارج شده بود (مش رحیم خودمان) است .

همه جریان همون 8 تن عتیقه  که سباستین می خواست ببره پیش ماردونا که از فرهنگ ایران براش بگه و دلشو آب کنه و با یه دوز و کلکی بیارتش ایران رو یادتونه که ؟! نذاشتن آقا این سربازای گمنام امام زمان ، نذاشتن مهندس  کار خودشو بکنه ! فکر کنم تنها کسی که به این سند چشم انداز داره با تمام توانش کمک می کنه همین مهندس باشه ! ایشون می خواست با یه تیر دو نشون بزنه هم روابط تیره با آرژانتین رو سفید کنه هم یه تبلیغی واسه ایران رو بکنه !! الان خیلی وقته درهای ایران بازه ، که هر کی می خواد میاد ببره ، ببره . اصلا  گفتن خوردن حرامه بردن حلال ، ببرین نوش جونتون اما به بقیه هم بگید اینجا چه خبره که همه بیان . تک خوری نکنی نامردا . خب این جوری ما کلی گردش گر خارجی جذب کردیم و دیگه این قدر جیب مون از نفت سیاه نمیشه !!.

 آها این دل صاحب مرده ما که دل نیست لامصب چهارراهه ، از این خبر خون های تلوزیون هم به شدت بیزاری می جوییم. مثلا چند وقت پیش یه خانم خبر خون نیشش رو تا بنا گوش باز کرد و گفت : اماراتی ها ربات ابوعلی سینا دانشمند ایرانی رو ساختن و یعنی عربا دارن کلی به ما حال می دن .

ت. د : با همه بی حوصلگیم نوشتم.

ت.د: امروز بقایی با مجلسی ها جلسه داشت ، و گفت تا سال دیگه !! گردشگر به جای نفت.

ت.د: می گن از ۳۰ نفری که این ابن سینا رو ساختن ۱۰ تاش ایرانی بوده .

ت.د: اینکه نزارن با اینترنت هیچ غلطی بکنی بدتره یا اینکه بزارن هر غلطی می خوای بکنی ، بکنی. اما اونام نگاه کنن؟

خاطره نویسی

آقا سلام    

                                                                                  

در زمان طفولیت که مدرسه رو بودیم گاهی ! بمون یاد دادن چگونه خاطره بنویسیم . ادا واصولش و قر و فرهاشو یادمون دادن. اما یادمون ندادن وقتی می خوایم خاطره بنویسیم چطوری خودمونو آماده کنیم که وقتی یاد اون روزگار میفتیم یاد بدبختی هایی که کشیدیم نیفتیم اگه هم افتادیم ، چگونه در بیایم ؟! خیالی نیست البته ما همیشه گلیم مان را در آب می شوییم بعد در آفتاب پهن می کنیم که خشک شود بعد دست هایمان را در جیب مان می کنیم بعد سوت زنان دور می شویم!

خلاصه اینکه آخر ترم نمی دانم چند دانشگاه بودیم ، که یکی از هم کلاس های مونث ما را به کناری کشیدن و بعد از کلی گریه و زاری واینجا غریبم نازنین و رو سفید کردن اشک تمساح و خر نمودن ما ، با الفاضی همچون با شخصیت و قابل اعتماد و اینها .ما را لُر به غیرت کردن و منو راضی کردن که توی امتحان پایانیش که چند باری هم این درس از خجالتش دراومده کمکش کنم . خلاصه اینکه روز جشن نیکوکاری فرا رسید من صبح خودم امتحان داشتم ایشون عصر من خسته و مرده از خرخونی شب امتحانی موندم تا عصر . تشریف اوردن بنده گوشیمو دادم به ایشون ، ایشونم گوشیشونو دادن به بنده . هیچ چیز دیگه ای به هم ندادیم ها .وا بی ادبا !! تیتر کلیه ی قسمت های جزوشو نوشته بود توی یه برگه بعد جزوه شو صفحه بندی کرده بود و جلوی هر تیتر شماره صفحه رو نوشته بود . قرار شد من از بالا به پایین همه تیترها رو بخونم هر جا ازش سوال اومده بود یه سرفه کنه بعد منم توضیحش رو بخونم .

دیگه بگزریم از سرفه هایی که غیر عمدی خانم می کردن و سرفه های بچه های دیگه و گیج بازی های ایشونو و خنگ بازی های بنده و حرص خوردن ها ! دو ساعت الاف شدم . بعد شنگول زدن بیرون و وسیله های ارتکاب جرم رو عوض کردیم و یه تشکر نون خالی کردن و رفتن . آقا من خسته حتی نا نداشتم برم خونه . با هزار بدبختی یه ماشین گرفتم و رفتم خونه . غافل از اینکه وسیله ارتکاب جرم من توی تاکسی جا مانده ! و جشن نیکوکاری ما کامل شد.

ته دیگ های تقلب :

ت.د:  اگر می خواهید فکر کنید نیت من جز کمک به هم نوع چیز دیگری بوده ، من مشکلی ندارم . شما راحت باشید.!!!

الجزیره : موسوی زهرا رهنورد را کتک می زند

آقا سلام

                                          

از قدیم گفته اند : زن با لباس سفید به خونه شوهر میره با لباس سبز بر می گرده ! این قدیم هام که ول کنین نیستن تو هر دکونی یه چیزی دارن که به چاپونن به ملت ! اما جدن خدا باعث و بانی این طلاق ها رو حالا هر کیو هر چی می خواد باشه اصلا مهم نیست ها ، به زمین گرم بشونه ،ای دختراش بی شوهر بمونن الهی ،  ای پسراش ترشیده بشن الهی ،ای طلاق تو خونوادشون عین مار افعی دور بخوره نیش بزنه هم خودشونو هم ۷ نسل بعدشونو الهی  ،  ( از نفس افتادم)که با زندگی یه جفت کفتر عاشق ، بزن دست قشنگ رو ، (ها ببخشید می خوان طلاق بگیرن) این طوری بازی نکنن.  آخه ادم تا به کی غصش نگیره از این کار زمونه که هر دم آدم به یک سو می بره .. لالا.. لای لایلای...  ( ببخشید پارازیت بود ) اما به هر حال ما نفرینامونو کردیم اما  خدا خودش نا دیده بگیره الهی . چون ما داریم زور می زنیم این نمودار طلاقمونو نوکش سر پا یین کنیم ، اما من جای بزرگترتون ! زشته ، قبهت داره ، میاین به مردم می گین : اتحاد خاموش و امید و سبز و آینده ، اون وقت خودتون میفتین به جون هم ، همدیگه رو سیاه و کبود می کنین سر هیچ و پوچ! به خدا ارزش نداره ، این زنای ایرانی رو جون به جونشون کنی و هزار تا لامپ کم مصرف( اونم ساعت اولیه صبح به خاطر اصلاح الگوی مصرف ) بزاری توی روشون بعد روشنشون کنی که معلوم بشه آره روشن فکرن ، بازم دست از این افکار خاله زنکی و مامانمینا و بردارمینا ، آره و اونا ، بر نمی دارن !!! البته می گن موضوع این نیست ، میگن (میگم) موضوع از قبل رای گیریه جریان همون بگم !!! بگم!!! معروفه که چی ؟ که چرا شوهرم این قدر پخمه است که نمی تونه از من جلوی چشم این همه غریبه و نامحرم دفاع کنه ، و به حالت ... خوری بیفته ، چه می دونم می گن! که چرا یه لشگر مردم بدبخت رو انداخته دنبال خودش ، هی فرت و فرت نامه فدایت شوم براشون می فرسته و خبر سرزمین موعود رو میده در حالی که نمی دونم چی نداره که نمی دونم چی کنه !

ته دیگ های طلاق:

ت.د: به من خرده های نگیرید های که عربا های تو این های پیشی گرفتن های.

خبر فوری : مدتی نیستم .سلام من را به همدیگر برسانید !مرا از نفرین هایتان بی نصیب نگزارید.

نیمه شب مهندس

آقا سلام

خوابم نمی برد هر چه  ووول می خورم فایده ای ندارد، آدم های اطرفم گاهی با لبخندشان تیری را در قلبم فرو می کنن که تا آ ن طرف کمرم تیر می کشد! یه کم خسته ام از این گفتن ها وبحث ها و نتایجی که حاصل نمی شود هیچ وقت. امشب بعد از کلی این در و آن در زدن ، یک جمعی رو جمع کردیم ، که به مشکل این حقیر برسند ، از همه چیز و همه کس و همه مشکلات سیاسی و فرهنگی ورزشی و فقر و کوفت وزهرمار حرف زده شد الا از اصل مطلب ، ای مرده شور اصل مطلب را ببرد که اصلا شانس نداره.همه ته دیگ های برشته و خوشمزه ام سوخت.

بنده برگ چغندر نیستم ، یک عدد مهندس تازه به دوران رسیده هستم ، که صد باره سعی می نمایم.


باز هم نیمه شب من

دو ساعت پیش صدای هراسان یک زن محل را برداشته بود ، بچه اش مریض بود انگار ، رفتن بیمارستان..

دو ساعت بعد شیون ها و بی تابی هایش ، محل را داغدار بچه ای کرده...

آقا سلام

یه خاطره قدیمی روزگاری یک مهندسی بود که...

این مهندس بخت برگشته یک شکم داشت که حدود دو کیلومتری از خودش جلوتر حرکت میکرد ، که ای کارد بخورد به آن شکمش که پر شده بود از آرسنیک و سرب و کوفتو زهر مار! این مهندس مثل اکثر ایرانی ها یک برنج باز بود ، یک بار مهندس در حال تیکه زدن به بشقاب حاوی دانه های برنج بود که تی وی یک شمالی شالیکار را نشان می دهد که با همان لهجه  شمالی به همه بچه های صدا و سیما می پرد که چرا هی فرت و فرت از خاطره و مژده وآفرین و پاندا وطوبی و.. میگید مگه خودتون خواهر ومادر ندارید! همون موقع چون بحث ناموسی شد ، یه لقمه تو گلوش پرید و دربه در یه لیوان آب شد. که تا حالش سر جاش اومد همه چی تموم شده بود و تی وی داشت از برادارهای اجنبی محسن و کمال ملکی .. میگفت !  در روزهای بعد جسته وگریخته هی تی وی می رفت روی برنج های انبار شده و محسن های خورده شده ، یک روزاز روزهای خدا دوباره یه خانمی توی یه برنامه ایی گفت : مگه میشه این اجنبی ها توی قابلمه که می رن خوش هیکل و مانکن بشن بعد مال ما کپل و ریز و خورد بشن ، مهندس بعدها فهمیدکه منظور آن خانم چه بوده ، خدا لعنتش کند چه فکرها که نکرده بود ! همه اینا گذشت یه هووو بچه های استانداردی را دیدکه درگوشی بهش گفتن  : برنج های مذکر و مومنث خارجی سرطان زان بد مصبا ، گفتن این کپل های خودمون رو می زاریم دو روز تو انبار بعد به جای پلو باید آفت پلو باهاشون درست کنیم چطور اینا ، این طوری نیست ؟؟! البته به مهندس دهن لق گفتن به کسی نگو ف اما خوب خوشون هم می دونستن که مهندس دهن لقه پس چرا بهش گفتن؟؟آخر خبر رسید به بازرگانی و بهداشت و اینا که اونام انگار گفتن نه بابا هیچی نیست خیره ایشالله، ما هم از همینا می خوریم که شوما می خورید! نبودید ببینید اون لحظه چقد اشک شوق تو چشامای مهندس جمع شده می گفت : نگاه کنید مسئولامونم مثل خودمون سرطان می گیرن ! یه باریم مهندس یه هندی رو دید که باز درگوشش گفت : آقا برنج های ما آرسنیک و سرب و آلمینیوم و سدیم و کلسیم و پتاسیم و منیزیم و منگنز و ایناش خیلی بالاست ، که اینبار این مهندس گور به گوری دهانش چفت چفت بود ! القصه  برنج های ایرانی مفت و کشکی کیلو خدا تومن گرون شد که مهندس به سرش زد بره تو کار جنس ایرانی !!!بالا رفتیم رانت خواری بود پایین اومدیم مردم بدبخت بود.حالا اگه میشه شما به سوالات زیر پاسخ دهید . باتشکر .

با چه مقاصدی این آب باریکه!!! رو از کسانی که واردات می کنند می گیرند؟؟

آیا کار نگهبان های انبارهای برنج های ایرانی های بوده که از نگهبانی های خسته شدن  های؟

آیا تقصیر ایرانی هاست که ورزش نمی کنند و  روز به روز کپل تر میشن یا تقصیر مانکن های خارجی؟

بهترین راه پرسپولیس برای برد در  دربی

آقا سلام

انصاری فرد حیا کن پرسپولیس رو رها کن،

کرانچار حیا کن پرسپولیس رو رها کن،

عبدی حیا کن پرسپولیس رو رها کن،

عابدزاده حیا کن پرسپولیس رو رها کن،

لیدر حیا کن پرسپولی رو رها کن،

بازیکنا حیا کنید دسته جمعی پرسپولیس رو رها کنید.

باور کنید به جان شما نباشه به جان خودم اگه همه این کارهای بالا رو انجام بدن ، یه شوک اساسی به تیم وارد میشه و بردش ضمانت شده است حتما ، اما اینکه بعدش کی بیاد بازی کنه و مربی و مدیر بشه با خود آقایون من فقط نظر شخصیمو گفتم.! استقلالی ها خیال برشون نداره : پرسپولیس اخر بشه اول بشه سروره.